یک شب دیگر هم گذشت ... باز هم بیخوابی و اشک ... باز هم غیبت از کار تا کسی متوجه قرمزی چشمها نشود ... انگار شادی را به مادریدیستا ها حرام کرده اند، گویی این قسمت ماست ... سال گذشته درحالیکه خوشنود و راضی از حماسه مردان ده نفره دی متئو در نیوکمپ بودیم و درحالیکه تنها به یک 0-1 نیاز داشتیم، خوشحالی ژرمن ها در برنابئو را نظاره کردیم ... زمانی که کاپیتان تمام تلاشش را کرد اما حریف شانس و آن ضربه پنالتی لعنتی نشد. اما امسال دیگر کاری از دست کاپیتان هم بر نمی آید، چرا که او حتی شانسی برای تلاش کردن هم ندارد. نمیگویم اگر سن ایکر درون دروازه بود گلهای دیروز را دریافت نمیکرد، اما شاید په په، واران و دیگر بازیکنان فاز دفاعی بعد از دیدن خشم و غم در چهره اسطوره مادرید بعد از دریافت گلها، کمی خجالت می کشیدند که این رئال مادرید است که آنها را به سخره گرفته اید، بزرگترین تیم تاریخ ...
اشتباه نکنید و به خودتان امید واهی ندهید ... کار تمام شده است ... چطور میتوان توقع داشت در بازی برگشت هم از تیمی که تا بحال در سه بازی از آنها هشت گل دریافت کرده ایم، در برنابئو گلی دریافت نکنیم؟ آن هم درست 72 ساعت بعد از دربی مادرید؟ و آن هم در حالی که هیچ پیشرفتی از زمان شکست اول در وست فالن مشاهده نمیشود؟
در حقیقت کار مدتهاست که تمام شده است... کار زمانی تمام شد که به لطف اشتباه نانی بر روی تمام ضعف های رئال سرپوش گذاشته شد و کسی نپرسید که چرا هیچ تنوعی در ترکیب اولیه مادرید مشاهده نمیشود؟ چرا رئال در بازیهای مختلف، با تیمهای مختلف همواره از یک روش استفاده میکند؟ و اصولاً Plan B رئال چیست؟ چرا رئال علیرغم داشتن عناصر خلاق و بازیسازی همچون اوزیل، کاکا و مودریچ نمیتواند در برابر تیمهایی که دفاع منسجم و مستحکمی دارند کاری را از پیش ببرد؟ و از همه مهمتر چرا هرگز مورینهو از اشتباهات قبلی خود درس نمی گیرد؟ کار زمانی تمام شد که مورینهو بجای تفکر در علت ناکامیش زمین و زمان را به هم می دوزد و از یوفا گرفته تا فدراسیون فوتبال اسپانیا، داوران، و از کاسیاس گرفته تا رونالدو را مقصر قلمداد میکند. قبول دارم که شرایط گاهی برای ما بسیار ناعادلانه بوده است، اما دست کم نه در این فصل و نه در این چند ناکامی اخیر ...
بازی شب گذشته فستیوالی از اشتباهات آقای خاص بود ... مورینهو در انتخاب دروازه بان اشتباه کرد و بهترین مدافع وسط حال حاضر دنیا را به سمت راست فرستاد تا لجبازیش در نقل و انتقالات که تیم را فقط با یک دفاع راست تخصصی به مسابقات فرستاد جبران کند و عمق دفاع مادرید آسیب پذیر تر از هر موقع دیگری شود ... مورینهو گرانرو را که میتوانست نه به لطف تکنیک و قدرت حمل توپ، اما به لطف هوش خود ابتکار عمل را برای خط هافبک رئال به دست بگیرد را هم همانند نوری شاهین از دست داد تا خدیرا تنها عنصر باقیمانده در میانه زمین باشد و البته تقصیری متوجه خدیرا نیست چرا که هر بازیکن سبک خاص خود را دارد ... محو شدن آلونسو فقط یک معنی داشت که مورینهو باید می فهمید، یعنی کلوپ بازیکنانی را مأمور مهار او کرده و این انسجام در صورت حضور یک هافبک دیگر در پست ژابی به هم میخورد (همچون اتفاقی که در بازی بایرن با حضور گوستاوو افتاد و شوان اشتایگر آزاد شد) و دیماریا باید نه به جای مودریچ بلکه به جای اوزیل یا هیگواین وارد زمین میشد تا مودریچ در کنار ژابی و خدیرا قرار بگیرد ... در عوض گرانترین مربی جهان به صورت کاملاً منفعل روی نیمکت خود نشست و شاهد دریافت گلهای دوم و سوم و چهارم بود تا تعویض های کلیشه ای و همیشگی خود را آغاز کند. هیچ چیز در این بازی نبود که کلوپ از قبل نداند و هیچ سورپرایزی برای مربی آلمانی در کار نبود ...
مهم نیست که توسط بعضی دوستان به اهل کوفه بودن متهم شویم و شکست 0-4 برابر لیورپول و 2-6 برابر بارسا برایمان پتک شود چرا که حقیقت دارد! بله ... ما اهل کوفه ایم! زمانیکه دلبوسکه باعث شده بود تا دنیا بار دیگر به مادرید افتخار کند به او پشت کردیم تا او به چهره ای نسبتاً آنتی مادریدیسمو تبدیل شود! زمانی کاپلو را که آن بازگشت تاریخی را با بازیکنانی به مراتب پایین تر از بازیکنان فعلی رئال مادرید رقم زد او را نخواستیم! وقتی هاینکس هفتمین ستاره را برایمان کسب کرد او را راندیم! وقتی پلگرینی با داشته های کمتر توانست بهترین نتیجه تاریخ مادرید را در لیگ بگیرد به خاطر یک امتیاز او را اخراج کردیم! بله ... ما اهل کوفه ایم ... به سرنوشت کاپیتان ها و اسطوره های باشگاه توجه کنید، الگوی خاصی دارد. نه؟ هیرو، رائول و حالا کاسیاس ... شاید رئال مادرید تاوان قدرنشناسی خود را می پردازد
و انتظار دهمین ستاره ... باز هم ادامه دارد ...
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
فقط ؟
نظرتون در مورد وبلاگ؟
طرفدارکدام تیم هستید؟
پیوندهای روزانه
آمار سایت